پست‌های پرطرفدار

۰۵ تیر ۱۳۹۰

خیلی دور ، خیلی نزدیک

برای اولین بار که دیدمش ، حس کردم که شاید اگر از طریق جایی بجز اینترنت با هم دوست می شدیم ، هرگز نمی توانستیم دوستان خوبی برای هم باشیم . همان اولین بار بود که فهمیدم نمی توانم آنقدر که در دنیای مجازی به او نزدیکم در دنیای واقعی هم باشم . شاید همه این فکرها اشتباه باشد ، شاید چون در تمام این مدت نزدیک به دو سال آشنایی تنها یک بار آن هم نه بیشتر از یک ساعت ، دیدمش . از نزدیک . چهره اش را دیدم ، خود خودش را . خیلی شبیه به تصوراتم بود ، با این حال حس کردم که چقدر از من دور است و چقدر به من نزدیک نیست ! دارم از خودم می پرسم ، کدامش واقعی تر است ؟ آنکه روی چمن های نمایشگاه کتاب تهران نشسته بود ، گرم و شلوغ و شاد ، با چشم های درشت و چهره ای شیطنت آمیز ؟ یا کلمه هایی که از روی صفحه مانیتور در چشم های من می نشینند و از آن جا به قلبم راه می یابند و من حس می کنم که چقدر برایم آشنا هستند .
آدم ها موجودات غریبی اند . سنگین ترین حرف هایشان را که هرگز نمی توانند برای نزدیکترین کسانشان بازگو کنند ، راحت می نویسند . اینست که گاهی آدم های روی کاغذ با آدم های بیرون کاغذ خیلی فرق دارند . نمی دانم این هایی که می گویم چقدر درباره آدمی که دارم درباره اش می نویسم صدق می کند . شاید زیاد مهم هم نیست . مهم اینست که این آدم حرف هایی می زند ، فکرهایی می کند و طوری احساس می کند که خیلی هایشان شبیه فکرها و حس های منست . باور کن خیلی خوب درکش می کنم . وقتی پریشان حال می شود ، وقتی شاد است ، وقتی به تناقض می رسد و این ها را از لای کلمه هایش می فهمم وگرنه هیچ ارتباط دیگری هم نداریم . نمی دانم حتی شاید اسم این ارتباط را نشود گذاشت دوستی . با این حال من بخش اعظمی از روحش را می شناسم . آن بخش از روحش که شاید اگر دوست دنیای بیرونش بودم ، نمی شناختم !

آدم قصه من را از اینجا بخوانید .

۱۲ نظر:

  1. همیشه دیدن آدمای نت و دوستان مجازی از نزدیک برام جالب و آرزو بوده,مخصوصآ اون زمان که کلی دوست اینترنتی داشتم.ولی دوستای دنیای حقیقی که در دنیای مجازی هم باهاشون بودم کمتر شبیه خودشون تو دنیای حقیقی بودن,شاید توی دنیای مجازی حتی به خودشون و چیزی که هستند بیشتر شباهت دارن.واقعآ اونا رو بهتر میشه شناخت!اون چیزی که توی دلشون و توی ذهنشون هست همیشه توی نت کشف میشه!! این رابطه هم تاثیری داره که هیچوقت از نزدیک حاصل نمیشه و حتمآ میتونین طرف مقابلتون رو دوست خطاب کنید.با متنهای دوست شما هم کم و بیش آشنا هستم و حیات خلوت رو میخونم,بی شباهت نیستید.موفق و پایدار باشید.

    پاسخحذف
  2. با ادم قصه ات قبل تر کمی آشنا شده ام. جالب است. این دنیا آن قدر مجاز و واقعیتش درهم تنیده شده که دیگر نمی دانم کدام به کدام است اما ... من مجازی اش را بیشتر دوست دارم. مثل تو و باقی دوستان مجازی را

    پاسخحذف
  3. دو خط اول نوشته‌تو که خوندم بی‌اختیار رفتم اول لینکو وا کردم. قبل ازینکه بزنم روش گفتم فک کن تو باشی منظورش (هر هر!) بعد که دیدم زده حیاط خلوت قشنگ چند ثانیه نفسم گرفت... خب حتما حدس زدی که به خلاف اون ظاهر شلوغ و شاد، خجالتی و بی اعتماد به نفسم و فکر نمی‌کردم که چرا باید مهم باشم که بشم پست.اون‌وقت تا تهشو کلمه کلمه خوندم و موندم روش.

    کامنت دادم روی آیتمت روی گودر که اینجا هم می‌ ذارمش:
    چی بگم! حرفشو دربست قبول دارم. این مشکل یا تناقض یا حتی می تونم بگم پوئن مثبتیه که دوستی اینترنتی برای من داشت
    به قول کدوم وبلاگ بود که می گفت با آدمای وبلاگی میشه رفت بیرون سینما بستنی خورد خندید شوخی کرد اما نمی شه از وبلاگشون باهاشون حرف زد
    هیچ کدوم فیک نیست فقط اون بخشی رو که اینجا می تونی داشته باشی هیچ وقت بیرون از اینجا نمی تونی نشونش بدی چون اگه میشد، تبدیل نمی شدن به کلمات
    مرسی الهام از پست دلنشینت

    من الان در حد خر ذوق دارم که شدم پست الهام.. در حد خر


    اما جدای ازون می‌خوام یه چیز دیگه رو هم بگم. اخیراً خودم شکاک شدم به اینکه کدوم یکی ازین دوستیا بیشتر به زندگی آدم کمک می‌کنه، بیرون از اینجا یا همین‌جا. چون راستشو بخوای تجربه بهم نشون داده هیچ کدوم لزوما موفق نیست اینکه اول کسی رو اینجا بشناسی بعد بیرون یا برعکس. اینو مطمئنم که چیزی که اینجا در مورد آدما می بینی اغلب موارد همونیه که تو گفتی. عمیق‌ترین قسمت ذهن و احساسشون که شاید به نزدیک‌ترین کسانشونم راحت نتونن بگن یا نخوان بگن. اصلاً اینجا یه دنیای دیگه‌ست واسه آدم. اما اینو می‌دونم که گاهی شناخت بیرون می‌تونه آدمو ازون کسی که اینجا می‌شناخته ناامید کنه.
    اما من رو بپرسی،‌ می‌تونم بگم مجموعه‌ای از هر دوی اینهام. همون در ظاهر به نظر بیاد که نتونم هیچ‌وقت دوست یه شخص خاص باشم اما اینجا حتی کسایی که ممکنه نشناسم هیچ‌وقت، منو نزدیک ببینن... و باز هم از من بپرسی؟ ترجیح می‌دم آدما رو از نوشته‌هاشون، نه اونایی رو که برای تظاهر یا تفاخر می‌نویسن، اونایی رو که برای دلشون می‌نویسن، بشناسم اول و بعد برم خود ِ جلدی و فیزیکیشونو ببینم... و گاهی تریجیح می‌دم که نبینم که مبادا ذهنیتم عوض شه

    در نهایت اینو هم بگم، می شه گفت بهترین و کامل‌ترین متنی بود که خیلی نزدیک بود به نظر من در مورد تفاوت رابطه نتی و غیرنتی آدما و خودشون و نوشته‌هاشون بود... شاید هر جمله اینو تو جاهای مختلف گفته باشم و تو همه‌شو یه جا جمع کردی..
    ممنون الهام عزیز
    از داشتن دوست خوبی مثل تو خوشحالم و احساسم قابل وصف نیست.
    دوستت دارم :×

    پاسخحذف
  4. پیش‌نوشت: این کامنت رو توو گودر آدم قصه‌ت نوشتم، فکر کردم شاید بد نباشه خودت هم بخونی‌شون:

    جالبه
    من به برعکس این بیشتر فکر کرده‌بودم.
    یعنی همیشه به این فکر می‌کردم که فلان دوست دنیای حقیقی‌م، اگه توو دنیای مجازی وبلاگ داشت، تقریبن محال بود باهاش دوست بشم یا وبلاگ‌اش رو بخونم. ولی حالا خودش هست، دوست‌اش دارم، با هم احساس لذت می‌کنیم. یکی-دوتا هم نیستن. یعنی من هم پذیرفتم این دنیاهای متفاوت رو، اما چون بیشتر توجه‌ام به اون‌یکی بخش ماجراست، از اون‌ور بیشتر به‌اش فکر کردم همیشه.

    بذار این‌جوری بگم
    من شوخی‌های تویی که دردهات برام عزیزه رو خیلی راحت‌تر می‌پذیرم و باهاش کنار میام، تا کسی که اول خودش رو دیدم بعد لایه‌ی درونی‌ش رو. من با دیدن اون لایه‌ی درونی‌ئه که اعتماد می‌کنم به دوستی. بخش جدی ِ ماجرا برای من این‌جاست. حس می‌کنم پایه‌ی اون آدم چیزیه که می‌نویسه، رفتار بیرونی خیلی زود ممکنه عوض بشه.

    پاسخحذف
  5. همین اول جا داره بگم که من شرمنده، من عذر میخوام، و امیدوارم خودش اصلا اینجارو نخونه با حرفایی که میخوام در موردش بزنم!!

    نمیدونم چی بگم در مورد این آدم که هر چی بگم بازم کم گفتم.
    همیشه میگم دو نفر هستن تو این دنیای مجازی که نوشته هاشونو خیلی دوست دارم، حتا بیشتر از نوشته های مشهورترین نویسنده ها. یکیش همین شخصه.
    البته نوشته هاشو، دردهاشو، حرف هاشو، طرز فکرش، و دوست داشتن همه این ها یه طرف، و خودش، و دوست داشتن خودش هم یه طرف دیگه.
    چی بگم دیگه که اگه بخوام بگم باید یه طومار بنویسم در موردش.

    ولی چشماش صورتی نبودا!!فک کنم لنز گذاشته بود اون روز!!:دی

    پاسخحذف
  6. سینا کم‌کم داره نظرم نسبت بهت مثبت می‌شه .. ادامه بده در آبنده :پی

    (به پست این بچه گند نزنیم کل‌کلتو بیار همون گودر. الهام آبرو داره مثل ما نیست)

    پاسخحذف
  7. @ سینا
    مهندس منظورم این بود که چهره ای شاد داره ، نه اینکه چشاش صورتیه ! مگه چشم کسی صورتی ام می شه ؟؟؟؟ پناه بر خدا !!!!

    پاسخحذف
  8. منو که میشناسی عیچ وقت مثل آدم حرف نمیزنم!! ولی اینی که من میبینم چشماش صورتی هم میشه!!:دی

    پاسخحذف
  9. جالب بود اول فکر کردم راجع به یک فرد مونث دیگه وبلاگه :دی
    ولی خب من هم آدم های نت رو بیشتر دوست دارم . به نظرم اینجا بی شیله پیله تر هستند بدون اینکه فقیر و غنی مهم باشه آدمه با یک وبلاگ و حرفهاش ( کپی کارها منظورم نیست البته یک کپی کار هم خودشو لو میده تا حتی) . آدم ها اینجا خودشون هستند باهاشون بیشتر احساس صمیمیت می کنم.گرچه آدم های بیرون هم برام جذابند . کلا آدم ها جذابند . به نظرم اینترنت آدم ها رو به هم نزدیک می کنه . با نظرات کسانی آشنا می شیم که هرگز در دنیای واقعی صداشون رو نمی شنویم . حرف هایی رو می زنیم که در دنیای واقعی امکان گفتنش وجود نداره و ..
    این بود انشای من .
    راستی قالبتو نمی دونم کی عوض کردی ولی مینیمالیستی و ساده است قشنگه مبارکه

    پاسخحذف
  10. يه زماني راحت با وبلاگم درد و دل مي كردم ، نمي دونم چرا حتي اين كاغذ ديجيتالي هم قابل اعتماد نيست
    شايدم حرفاي من زيادي سنگين شده!!!
    *
    چطوري دوس جون؟

    پاسخحذف
  11. با یک واژه ی خوب صدا کنسه‌شنبه, تیر ۱۴, ۱۳۹۰

    سلام
    فرق دوستای مجازی با واقعی این هست که دوستان دنیای واقعی بر اساس روابط شکل میگیرن.کاری،همکلاسی یا همسایه اما دوستان دنیای مجازی بر اساس شباهت افکار و عقاید ایجاد میشن و می مونن.واسه همین به دوستای مجازی شاید حس درک بیشتری هست و آدم بهتر می تونه بشناسدشون.چون حس می کنن که حرف هم رو می فهمند

    پاسخحذف
  12. با یک واژه ی خوب صدا کنسه‌شنبه, تیر ۱۴, ۱۳۹۰

    راستی با دنیا نسبتی نداری ؟ فکر کنم که عنوان یکی از وبلاک های دنیا هم همین بود.
    نمی دونم شایدم شبیه به این.
    اول فکر کردم وبلاگ دیگه ای از دنیاست.
    اینم شاید از همون شباهتاست

    پاسخحذف