پستهای پرطرفدار
-
وقتی از چیزی ناراحت باشم ، یا ذهنم به شدت درگیر مسئله ای باشه ، به طرز دیوانه واری به کتاب خوندن روی میارم ، بویژه رمان خوندن . طوری که گاهی...
-
هر روز وقتی مدرسه تعطیل می شد از کنار پارک که رد می شدم صندلی های خالی تاب ها انگار مرا می خواندند . زیر درختان سرو کمی آنطرف تر پشت چمنزار ...
-
وقتی زندگی ات در دو انتهای یک مسیر جریان داشته باشد ، گاهی وقت ها خودت هم گیج می شوی و ممکن است بدجور آب و روغن قاطی کنی . دلت برای چای فروش...
-
یک مدت فکر می کردم چون من در جایی ایستاده ام که نه احساس علاقه شدیدی نسبت به موقعیت کنونی ام دارم و نه موقعیت خاصی هست که حسرت بودن در آن را...
-
من نمی دانم این پشه ها با آن هیکل نحیف و فسقلیشان چطور می توانند تا طبقه چهارم ساختمان ما بالا بیایند و شب تا صبح دست از سر کچل ما برندارند ...
-
برای اولین بار که دیدمش ، حس کردم که شاید اگر از طریق جایی بجز اینترنت با هم دوست می شدیم ، هرگز نمی توانستیم دوستان خوبی برای هم باشیم . هم...
-
نام مجلس همواره مفاهیمی در برابر خود کامگی و استبداد را در اذهان تداعی می کند . این نام تا مدت ها یکی از مهمترین آرزوهای سیاسی ملت ما به شم...
-
یک روز صبح که از خواب بیدار شدم ، وقتی می خواستم توی دستشویی دست و صورتم را بشویم ، طبق عادت معمول نگاهی به آینه انداختم و بعدش بلافاصله سرم...
-
امروز هم مثل همه روزهای دیگر ، آفتاب کم کمک سرش را از پشت کوه ها بیرون می آورد ، نخست بر چهره بلندترین درخت شهر می تابد و به تدریج دامنش را...
درباره من
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید ی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می کنید ،
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می کنید ،
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می کنید ،
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می کنید ،
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می کنید ،
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می کنید ،
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می کنید ،
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
اشتراک در:
پستها
(Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر