پست‌های پرطرفدار

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰

15 اردیبهشت ، سالروز هست شدن من

امروز هم مثل همه روزهای دیگر ، آفتاب کم کمک سرش را از پشت کوه ها بیرون می آورد ، نخست بر چهره بلندترین درخت شهر می تابد و به تدریج دامنش را در اقصی نقاط خیابان پهن می کند و سایه نشین ها امروز هم از گرمایش محروم می مانند .
برای همه آن هایی که سنگفرش پیاده رو را با گام هایی سریع گز می کنند و گاه گاه سرهایشان را بالا می آورند و تصویر دخترکی با موهای بور و چشم های قهوه ای می بینند که به زودی برای ابد لا به لای تصویرهای ذهنشان گم می شود ، امروز هم روز دیگری است مثل همه روزها . برای آن راننده تاکسی که فریاد می زند "آزادی دو نفر " ، برای آن پسرک تبلیغات چی که کاغذ های تبلیغات را دست مردم می دهد و برای آن کارمند اداره که پشت کامپیوترش گردن درد گرفته ، امروز هم روز دیگری است مثل همه روزها . برای رفتگری که ساعت نه صبح جاروی دسته بلندش را بر پیکر خیابان می کشد ، امروز هم روز دیگری است ...، فقط انگار که خواب مانده .
برای من اما امروز فرق می کند با همه روزها . با همه روزهایی که با طلوع خورشید آغاز می شود و با غروبش به پایان می رسد . امروز برای من یاد آور اینست که در میان همه موجودات عالم ، در میان همه رودهایی که راهشان را از میان دشت ها و دره ها و کوه ها باز می کنند و به دریا می رسند ، همه سنگ هایی که آهسته آهسته زیر دامن رودها صیقل می یابند ، همه علف هایی که در خنکای حاشیه رودها می رویند ، همه ماهی هایی که همیشه در جهت جریان آب شنا می کنند ، همه درخت هایی که حتی در لابه لای سخت ترین سنگ ها ریشه می دوانند و سر بر می آورند بدان امید که به خورشید برسند ، من فرصت یافته ام تا شاید در یکی از شب های سرد زیر صفر درجه زمستان ، پیراهنم را از تن درآورم و چراغ راه قطاری کنم که پیش رویش کوهی فرو ریخته ؛ تا شاید روزی انگشتم را در سوراخ سدی فرو کنم و خانه های یک آبادی را از غرق شدن برهانم ؛ روزی حسنک روستایی با کوچه باغ های سبز و گل های انار باشم که گاو و گوسفندها و مرغ ها نامم را صدا بزنند ؛ تا شاید من همان کسی باشم که بر دهانش قفل بزنند و حصرش کنند و آن گاه اسطوره شود برای دیگرانی که حقشان را پایمال کرده اند ؛ همان کسی باشم که عاشق شود و کوه در برابر عشقش سر تعظیم فرود آورد ، در راه عشق جان سپارد و نامش با نام بیستون عجین شود ؛ تا شاید من همان کسی باشم که گمنامم ، اما هستم ، مثل آن پرستار گمنام توی بیمارستان ، مثل آن نابغه گمنامی که فکر می کند در تناسخ قبلی اش عضو مافیای ایتالیا بوده است ، مثل آن پسرک واکسی که می خواهد در آینده مهندس بشود ، مثل او که روی سنگ قبرش نوشته اند : "شهید گمنام" .
من هستم و بودنم را جشن می گیرم ، حتی اگر همه عالم بودنم را انکار کنند ...

۱۵ نظر:

  1. زادروزت فرخنده الهام عزیز.. شاد ، سلامت، موفق، آزاد و سبز باشی

    پاسخحذف
  2. به شادی و خوبی و خوشی ... پاینده و پوینده باشی

    پاسخحذف
  3. قسمت آخر نوشته‌ات خیلی خوب بود. تأثیرگذار بود. من خودم هیچ‌وقت تولدم برام مهم نبود و فکر می‌کردم بقیه هم از سرعرف و عادت جشن می‌گیرند تولدشون رو ولی متن‌ت رو که خوندم نظرم عوض شد. حالا که خودت خوش‌حالی واقعاً برات خوش‌حالم و تولدت رو تبریک می‌گم و امیدوارم توی زندگی‌ت همونی بشی که می‌خوای.

    پاسخحذف
  4. تولدت مبارک الهام
    منم آرزو میکنم به آرزوهای خوب و قشنگی که داری برسی :)
    موفق و پیروز باشی
    در ضمن به کسی نگو هم منتظرته . باید قول بدی اونجا هم بنویسی دلمون تنگ شده واسه مینیمال های قشنگت

    پاسخحذف
  5. نگو رخ دادن رویای ما مشغول تاخیره
    تمام ما همین لحظه است ، نگو زوده نگو دیره
    تو که رنگین کمون پنهانه پشت خواب لبخندت
    چه زیبا میشه ما رو رد کنی از خط های قرمز
    چه زیبا میشه تا پایانه بلوار بین ما
    به یک بوسه نگی شاید به یک رویا نگی هرگز
    تمام ما تمام ما همین لحظه است
    نگو زوده نگو دیره
    تو میتونی به من ثابت کنی هر لحظه با تو
    جهان من گل سرخی به همراه یه لبخنده
    از این دنج غم انگیز گذشته های برگشته
    تو میتونی معرفی کنی ما رو به اینده
    تمام ما تمام ما همین لحظه است
    نگو زوده نگو دیره
    تو میتونی خیابونهای خیس و رد کنی از شب
    خبرها رو بخونی از صدای پای شبگردها
    تو میتونی تپش های ترانه های ممنوع رو
    رو این سکوت مصنوعی بپاشی تا خود فردا
    کمی مهتاب رو پاییز
    کمی شعله تو شومینه
    تو گیسوتو پریشون کن
    که دوربین ما رو میبینه
    تمام ما تمام ما همین لحظه است
    نگو زوده نگو دیره

    ( ایرج جنتی عطایی )م

    الهام عزیز
    تولدت مبارک
    این بار در درمه

    پاسخحذف
  6. تولدت مبارک الهام عزیز
    همیشه شاد و پاینده باشی
    باشی که ما هم از بودنت شاد باشیم
    :-*

    پاسخحذف
  7. الهام جان هیچ واژه ای پیدا نکردم تا تولدت رو تبریک بگم، بارها نوشتم و تغییر دادم و پاک کردم تا شاید یه چیز خاص بنویسم، اما ذهنم یاری نکرد....
    فقط تا همین جا تونستم بنویسم که :
    روز تولد کسانی که عاشقانه دوستشان داریم را باید جشن بگیریمک به خاطر بودنشان! به خاطر هستی شان و به خاطر آینده شان!!
    روز تولدت مبارک باشه عزیزم!!!

    پاسخحذف
  8. فعلا
    تولدت مباررررررررک
    تا بعد، که شیررررررینیشو ازت بگیریم!!!:دی

    همیشه خوش و خرم و شاد باشی

    پاسخحذف
  9. چقدر قشنگ نوشتین,خیلی به دلم نشست.
    تولدتون مبارک

    پاسخحذف
  10. شاعر میگه که:
    یک قاب شکسته در دل دیوارم
    ابرم که به روی خاک خود میبارم
    من جز دو سه خط شعر ندارم چیزی
    تا روز تولدت به تو بسپارم!

    تولد مبارک خاله جان.هرچند که ازت ناراحتم!

    پاسخحذف
  11. تولدت مبارک الهام جان...
    تأخیر تبریک را هم که میدانی، به عاشقی ما بر می گردد اما ...
    خواستم تولدت مبارکی بگویمت
    یک هدیه ای برای تو بیاورم
    اینک این هدیه تولدم برای تو
    آرزوی بال های نو!

    پاسخحذف
  12. ما خيلي وقتها كه غرق در گرداب انديشه هايمان ميشويم،به بودن وهستي خود هم نيمه نگاهي مياندازيم.
    هرانسان به زمين مي آيد تا تاثيري در زمين ايجاد شود وتفاوتي نسبتا فاحش روي دهد.
    متاسفانه اكثرما سرگرم "خود"ميشويم واز ماموريت عظيممان غافل مي مانيم.
    وبهترين افراد گمناماني هستند كه ماموريتشان را به نحو احسن انجام داده ومديون زمين نيستند!
    ____________________________________
    سالروز تولدتون مبارك!

    پاسخحذف
  13. خوشحالم که هستی! خوشحالم که هستن هنوز آدم هایی که زندگی رو جشن می گیرن:) زنده باشی!

    پاسخحذف
  14. قالب جدید مبارک الهام جان
    خیلی زیباست

    پاسخحذف